متأهل میمون همراه فرودگاه هواپیما

متأهل: میمون همراه فرودگاه هواپیما اخبار گوناگون

خرید کتاب از گوگل

چاپ کتاب PDF

خرید کتاب از آمازون

خرید کتاب زبان اصلی

دانلود کتاب خارجی

دانلود کتاب لاتین

توجه: در صورتی که فایل دارای ایراد است یا حقوق نویسنده رعایت نشده با ما تماس بگیرید

گت بلاگز اخبار سیاسی و اجتماعی روحانی، دولت آشتی ملی تشکیل دهد / محمدرضا خاتمي

كابينه دوم روحاني، گرايش روشني به سمت اصلاح طلبي خواهد داشت. گزاره اي كه اين روزها راجع به آن در محافل سياسي و رسانه اي، زياد صحبت مي شود. ولی آيا اين مدل مطلوب

روحانی، دولت آشتی ملی تشکیل دهد / محمدرضا خاتمي

محمدرضا خاتمي : روحانی، دولت آشتی ملی تشکیل دهد

عبارات مهم : سیاسی

كابينه دوم روحاني، گرايش روشني به سمت اصلاح طلبي خواهد داشت. گزاره اي كه اين روزها راجع به آن در محافل سياسي و رسانه اي، زياد صحبت مي شود. ولی آيا اين مدل مطلوب اصلاح طلبان است؟ پاسخ يكي از آشنا شده است ترين صورت هاي اين جريان به اين سؤال، منفي هست. محمدرضا خاتمي نه به واسطه نام خانوادگي خود و پيوند با رئيس جمهور دوران اصلاحات كه به واسطه مواضع، سوابق و جايگاه حزبي و سياسي، در دو دهه اخير از مشهورترين صورت هاي جريان سياسي متبوع خود به شمار رفته است.

روحانی، دولت آشتی ملی تشکیل دهد / محمدرضا خاتمي

او هفته گذشته میهمان «شرق» بود و در گفت وگويي تفصيلي، اصلي ترين برنامه اصلاح طلبان را گفت وگو با اصولگرايان براي رسيدن به تفاهم بر سر مشتركات دانست. نايب رئيس مجلس ششم از روحاني هم خواست كابينه اي با حضور اصولگرايان تشكيل دهد. گويي تجربيات دوران پرفراز و فرود ٧٦ تا ٩٦، دبير كل پيشين حزب مشاركت را به نقطه اي رسانده كه تعامل را از بهترين راه حل ها براي آينده سياسي ايران بداند.

روند اصلاح طلبی بعد از انتخابات ٢٩ اردیبهشت به کدام سمت وسو خواهد رفت؟ اگرچه در چهار سال اول دولت روحانی، گشایش هایی در فضای سیاست داخلی صورت گرفت؛ ولی به هر دلیلی، کار سیاسی مانند گسترش تشکیلات، کنگره، عضو گیری و… به آن معنا رونق نداشت. البته احزابی مانند اتحاد، ندا و… مجوز گرفتند؛ ولی در همین ها هم مثل گذشته فعالیت حزبی را شاهد نبودیم. یکی از پایه های اصلاح طلبی، انسجام، آموزش هواداران اصلاحات و تربیت مدیر جهت وقت های آینده است و اینها در تحزب معنا می یابد. اصلاح طلبی چقدر در این وجه پیشرفت داشته است؟

كابينه دوم روحاني، گرايش روشني به سمت اصلاح طلبي خواهد داشت. گزاره اي كه اين روزها راجع به آن در محافل سياسي و رسانه اي، زياد صحبت مي شود. ولی آيا اين مدل مطلوب

معمولا در تحلیل ها یا مقایسه هایی که صورت می گیرد، یک مسئله وجود دارد و آن این است که می خواهیم اوضاع فعلی را با سال های ٧٦ تا ٨٤ مقایسه کنیم و هنگامی که با آن مقایسه می کنیم، نه فقط در حوزه های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، بلکه در اقتصاد، سیاست خارجی و پرسشها امنیتی هم تفاوت بزرگی مشاهده می کنیم. در واقع دوران اصلاحات، ما را بد عادت کرده هست. آن دوران هشت ساله را که بخشی از اصلاح طلبان در دولت و مجلس حضور داشتند، باید مانند یک تابلو روی دیوار راه اندازی کنیم که بخشی از آن، خاطرات ما و بخشی دیگر، هدفی است که باید دوباره به آن برسیم.

وقتی قرار شد وارد انتخابات ٩٢ شویم، هم ما و هم آقای روحانی بر این اعتقاد بودیم که باید هشت سال کار کنیم تا به شرایط قبل از دولت احمدی نژاد برگردیم. حالا مشخص شده است شاید به وقت بیشتری هم نیاز باشد؛ ولی شرایط ما در مقایسه با سال های ٨٤ تا ٩٢ تا حدی اصلاح یافته هست. این توصیه را بگویم که در آرزوی بزرگ اصلاح طلبی، توسعه سیاسی به یک معنا اولویت دارد. هرچند توسعه باید متوازن و در همه زمینه ها انجام شود؛ ولی همه ما این باور را داریم که اگر توسعه سیاسی داشته باشیم، می توانیم سایر اشکال توسعه را نیز دنبال کنیم. ما اصل توسعه را در چارچوب دموکراسی تفسیر می کنیم. البته توسعه اقتصادی هم بر توسعه سیاسی اثر دارد؛ ولی آنچه اعتبار توسعه هست، دموکراسی هست. ما یک حکمرانی خوب داریم که اصل اول آن قانون گرایی است.

شفافیت، رقابت، همکاری مردم و اصول دیگری که وجود دارد، به یک معنا همه جزء اصول اصلاحات است که از اصلاحات سیاسی نشئت می گیرد. با توجه به اینکه ابتدای دولت یازدهم، می دانستیم در آن مقطع امکان اینکه به شرایط گشایش سیاسی ٧٦ تا ٨٤ برسیم، وجود ندارد، آرزوی بزرگ خود را توسعه سیاسی قرار ندادیم. البته معتقدیم حداقل هایی باید وجود داشته باشد. به هر حال، در این چهار سال احزاب تا حدی جان گرفتند، رسانه ها کمی آزادتر هستند، فضای اجتماعی باز تر شده است و مداخلات دولت در برنامه های سیاسی و زندگی مردم کم کردن یافته است و فضای عمومی دانشگاه ها به سمت مؤلفه های مورد نیاز فضای علمی و کنشگرانه در حرکت است.

روحانی، دولت آشتی ملی تشکیل دهد / محمدرضا خاتمي

بعد با وجود اینکه توقع یا به نوعی نشانه شما، تحول چشمگیر در این عرصه نبود؛ ولی اصلاح اتفاق افتاده است؟

وقتی سال ٩٢ تصمیم گرفتیم وارد عرصه انتخابات شویم، نشانه ما نجات کشور بر پایه تعامل بین نیروهای درون و بیرون حاکمیت بود که در آن، راست، چپ، محافظه کار و… حضور داشته باشند. نشانه ما از گزینش روحانی به عنوان نامزد نهایی، حمایت از یک اصلاح طلب دوآتشه که خیلی صریح تر از اصلاح طلبان آشنا شده است عمل کند، نبود. او گزینش شد تا لولایی بین نیروهای عظیم مؤثر در اجتماع که بیرون حاکمیت قرار گرفته بودند و نیروهای درون ساختار رسمی شود.

شعار ایشان، یعنی اعتدال، هم به درستی گزینش شده است بود تا در این مرحله، سوءتفاهم ها، کینه ها و مسائلی که در دوران هشت ساله دولت قبل ایجاد شده است بود، حل وفصل شود و از توان کشور جهت جبران عقب افتادگی ها به خاص عقب افتادگی های اقتصادی، به درستی استفاده شود. فراموش نکرده ایم که تحریم ها چگونه بر مردم و بخش های مختلف، فشار وارد می کرد و فضای عمومی مأیوس کننده بود. خوشبختانه بخشی از این مسائل، امروز دیگر وجود خارجی ندارد.

كابينه دوم روحاني، گرايش روشني به سمت اصلاح طلبي خواهد داشت. گزاره اي كه اين روزها راجع به آن در محافل سياسي و رسانه اي، زياد صحبت مي شود. ولی آيا اين مدل مطلوب

در فضای سیاسی این چهار سال، اتفاقات دیگری مانند انتخابات مجلس دهم هم رخ داد. چقدر بر مبنای اصول اصلاح طلبی با این نوع پدیده ها مواجه شدید؟

همان طور که گفتم، بنای ما ریاست جمهوری صورت ای بود که همه جناح ها، حاضر به همکاری با او باشند و توقع دیگری نداشتیم. دیدید که در دولت اول روحانی، در بخش توسعه سیاسی و فرهنگی، هیچ فرد اصلاح طلبی در مسئولیت های رسمی مرتبط با این حوزه ها در دولت قرار نگرفت. البته در بخش اقتصادی هم اصلاح طلب شاخصی حضور نداشت؛ ولی اصلاح طلبان از شرایط رضایت دارند؛ چراکه معتقدیم همه نیروهای کشور باید دست به دست هم بدهند تا پرسشها حل شود. راجع به انتخابات مجلس دهم هم تصمیم ما این بود که در میدانی بازی کنیم که جهت ما ترسیم کرده بودند. شرایط رد صلاحیت ها را همه دیدند؛ ولی گفتیم در همین شرایط تلاش می کنیم عالی ترین نتیجه حاصل شود.

روحانی، دولت آشتی ملی تشکیل دهد / محمدرضا خاتمي

هدف ما تشکیل مجلس ششم دیگری نبود که فقط آرزوی بزرگ های اصلاح طلبی را پیگیری کند. سه نشانه مشخص داشتیم؛ نخست مجلسی تشکیل شود که صدای فوت بر این و آن در آن نباشد، دوم حامی برنامه های دولت باشد و سوم که شاید بااهمیت ترین نشانه اصلاح طلبان بود، نگاه به مجلس به عنوان بااهمیت ترین بخشی است که امکان تعامل و گفت وگو بین نیروهای متفاوت جهت حل وفصل پرسشها کشور را ایجاد کند. در مجلس دهم همه گرایش ها حضور دارند. اینها می توانند کنار هم بنشینند و بنا را بر گفت وگو، تعامل و حل پرسشها بگذارند. متأسفانه این نشانه سوم، تاکنون حاصل نشده است.

فکر می کنید علت آن چه باشد؟

به خاطر مسئله ردصلاحیت ها، نیروهای اصلاح طلب و حتی اصولگرای مجلس دهم که بتوانند در سطح ملی نفوذ داشته باشند، از تعداد انگشتان دو دست کمتر هستند و امکان ظرفیت سازی جهت نشانه سوم را نداشته اند. البته ما نمی خواستیم همه پرسشها در قالب مجلس دهم حل شود؛ ولی انتظار این بود که قدم هایی برداشته شود و می شد چنین کرد؛ ولی نشد.

ما این امکان را که بتوانیم انتخابات دلخواه خود را برگزار کنیم، نداشتیم؛ ولی تصمیم گرفتیم با استفاده از ظرفیت های همان نیروهای تأیید صلاحیت شده است و با کمک و حمایت مردم، از همه امکانات و اعتبار جریان اصلاحات استفاده کرده و با روند مسالمت آمیز و با احترام به چارچوب های قانونی، بخشی از اهداف خود را محقق کنیم. در انتخابات شوراهای پنجم و ریاست جمهوری دوازدهم نیز همین رویکرد ادامه پیدا کرد. اصلاح طلبان دنبال دراختیارگرفتن زمام امور نیستند که کار را بر مبنای اکثریت و اقلیت دنبال کنند.

ولی یک جریان سیاسی در همه جای دنیا دنبال در اختیار گرفتن اکثریت جهت پیشبرد برنامه هایی است که ممکن است با اقبال عمومی مواجه شود و خواست مردم باشد.

ما بعد از تجربیات ٢٠ سال اخیر، به این جمع بندی رسیده ایم که اصلاح امور کشور با از بین بردن هیچ جناحی امکان پذیر نیست. به همین دلیل، حتی در حال بررسی مکانیسم هایی هستیم که در انتخابات مجلس و شوراها، حتما فضا را جهت نیروهای برابر خود هم باز کنیم. به عنوان مثال، اگر در پایتخت کشور عزیزمان ایران قرار است ٣٠ نامزد وارد مجلس یا شورای شهر شوند، آیا ما فهرست کامل ارائه دهیم؟ می توانیم با جناح برابر صحبت کنیم و بگوییم ما ٢٠ نامزد معرفی می کنیم تا ١٠ نامزد از فهرست شما هم وارد این نهادها شوند. آنها هم در فهرست های انتخاباتی خود، مشابه همین کار را انجام می دهند. در این صورت، هیچ وقت مجلس و شورای ما به طور کامل یکدست نخواهد شد. البته در سؤال خود به اکثریت شدن اشاره کردید، در این حالت هم نسبت دو به یک وجود خواهد داشت؛ ولی یک خبر مهم دارد و آن اینکه ما در پی از بین بردن رقیب خود نبوده و نخواهیم بود و امکان تعامل، گفت وگو و امکان سازش سیاسی و اجتماعی به معنای واقعی کلمه، ایجاد خواهد شد.

این ایده چه میزان بین همه جریانات و تشکل های اصلاح طلب طرفدار دارد؟

هنوز بحثی جدی روی آن صورت نگرفته و به رده های بالای تصمیم گیری راه نیافته هست؛ ولی در رده های اثر گذار میانی، راجع به آن بحث شده است هست. البته تأکید می کنم در این تعامل، جایی جهت تندروها نیست. ما می خواهیم با عقلای جناح اصولگرا بنشینیم و به تفاهم برسیم که در جریان انتخابات به نحوی عمل شود تا هیچ کس احساس شکست نکند.

این تعاملات قبلا و حتی در سال های دورتر انجام شده است هست. زمانی که شما دبیرکل حزب همکاری بودید، نامه نگاری هایی را با مرحوم عسگراولادی به عنوان یکی از بزرگان جریان راست انجام دادید؛ ولی نتیجه خاصی نداشت. فکر نمی کنید در طرف مقابل، چندگانگی نیروها و مراکز تصمیم گیری بیرونی، باعث می شود توافق با یک بخش آنها را نتوان به دیگر بخش ها تعمیم داد؟

بله، این مسئله از گذشته با این جناح وجود داشته هست. بحث ما با آنها این است که آیا به عنوان یک جناح مستقل که خودشان بتوانند بنشینند و بر مبنای مصالح کشور و امور عقلایی، تصمیم بگیرند و وارد میدان شوند، عمل نمی کنند؟ شما به خوبی به نامه نگاری های اوایل دهه ٨٠ با مرحوم عسگراولادی اشاره کردید. در مقطع درگذشت ايشان، نه آقای عسگراولادی آن فرد قبل بود و نه من آن نگاه گذشته را دارم. حرف من بر اساس تجربه ٢٠ ساله سیاسی و سختى ها و آسانى ها ها، شکست ها و کامیابی های این سال هاست.

از دل این اتفاقات، چه چیزی عاید مملکت شد؟ آقای عسگراولادی در آخرهای حیات خود راجع به حصر، فتنه و… مواضعی داشت که حتی از سوی اطرافیان ارزش پذيرش چنداني نداشت. این یعنی اشخاص مهم اصولگرا هم می دانند نیازمند عوض کردن در شیوه های اداره کشور هستیم. همین امروز هم می توانید بین خط اصیل اصولگرایی و آنهایی که این رویکرد را مصادره کرده اند، خط روشنی ببینید. بله، اشخاص تندرویی هستند که سروصدای زیادی می کنند و البته اعتبار هایی هم دارند؛ ولی باید یکی از کنشگری های ما، این باشد که کمک کنیم بین اصولگرایان دلسوز که نحوه فکر متفاوتی با اصلاح طلبان دارند و آنهایی که تندرو هستند، تفاوت ها روشن تر شود و اصولگرایان واقعی در جایگاه خود بنشینند.

اگر ایده شما در چهار سال دوم دولت روحانی، گفت وگو و رسیدن به تفاهم با بخش معتدل اصولگرایان باشد، چه تضمینی وجود دارد همه جریان اصولگرایی به تفاهم احتمالی صورت گرفته میان شما پایبند بماند؟

فرض کنیم ما سیاست داخل کشور را بر مبنای وضعیتی که در غرب وجود دارد، تصور می کنیم؛ یعنی همه دنبال منافع خود هستند. اگر با گروهی وارد مذاکره شویم و به تفاهم هایی برسیم که آنها نتوانستند به آن عمل کنند، اصلاح طلبان چیزی را از دست نمی دهند؛ ولی اگر آنها توانستند اثر گذار شوند، ما یک قدم به سمت حل وفصل منازعات به شکل مسالمت آمیز پیش رفته ایم. شرایط فعلی ارتباط میان نیروهای سیاسی، به هیچ وجه مطلوب نیست و حتی به مرحله ای خطرناک رسیده هست. آنها بعضا به خون هم تشنه هستند. کمترین لقبی که به هم می دهند، خیانت، وابستگی، مردم فروشی و اینهاست. در این شرایط، می ارزد وارد یک تجربه تازه شویم که اگر ناموفق هم ماند، اصلاح طلبی هیچ چیزی را از دست نداده؛ ولی اگر موفق شود، کشور ما یک جهش بزرگ در توسعه سیاسی و رسیدن به بلوغ سیاسی خواهد داشت.

بعضی از آنها حتی جهت نشستن سر میز مذاکره با اصلاح طلبان هم زیر فشار هستند. این فضای کفر و ایمانی که ایجاد شده، پیش زمینه ذهنی در طرف برابر ایجاد کرده که هر نوع گفت وگویی محکوم به فناست.

ما دو وقت جهت گفت وگوهای میان دو جریان مهم را از دست داده ایم؛ یکی دولت اول آقای روحانی و دوم مجلس دهم.

وقت دولت اول روحانی را که شما از دست ندادید، طرف برابر از دست داد. اصلاح طلبان و دولت به هر شکل ممکن از تعامل و حضور هر دو جریان دفاع می کنند. از اشخاص آشنا شده است اصولگرا هم جهت همکاری در دولت دعوت به کار شد و بعضی هم وزیر و مسئول شدند. در فهرست اصلاح طلبان مجلس هم چه در پایتخت کشور عزیزمان ایران و چه در حوزه های انتخابیه، بعضی اشخاص اصولگرا به عنوان سهمیه دولت حضور داشتند. نتیجه مدنظر شما حاصل شد؟

این همراهی ربطی به دولت و غیردولت ندارد. ابتدا باید سراغ حوزه های اشتراکی برویم. در مسئله اقتصادی، بسیاری از نیروهای جریان اصولگرا با اکثریت قاطع جریان اصلاح طلبی، معتقدند وضع اقتصاد کشور مطلوب نیست و راه حل های مشترکی نیز جهت اصلاح اوضاع دارند. همه می گویند شما در چارچوب نظام کار کنید، قوانین آمره سر جای خود وجود دارد و خط مشی های کلی هم داریم؛ ولی در شیوه های توسعه اقتصادی می توانیم به راه حل یکسان برسیم. همه می دانند سرمایه گذاری در داخل کشور و شخصی سازی از الزامات توسعه اقتصادی هست. آنها هم می دانند سرمایه گذاری داخلی و خارجی به فضای امن و ارتباطات جهانی باثبات و اطمینان بخش نیاز دارد.

این جملات بارها از سوی علی لاریجانی هم مطرح شده است هست؛ ولی با وجود اعتقاد او به این مسیر، حتی خود مجلس هم خروجی در حوزه تقنینی نداشته است.

به هر حال، امروز جریان آقای لاریجانی و نیروهای معتدل و اصلاح طلبان در مجلس حضور دارند، بعد می توانیم بنشینیم و از نظر تقنینی و پژوهشی کارهایی انجام بدهیم. اینکه از هر اقدامی که از نظر اعتبار سیاست خارجی می تواند آسیب زا باشد، اجتناب شود؛ بله، حتما تندروها مانع خواهند شد و در فلان راهپیمایی یا مناسبت دینی، حرکت هایی انجام خواهند داد؛ ولی ما هم تاکنون با طیف معتدل جریان اصولگرا، وارد گفت وگوی جدی نشده ایم.

شاید آنها بتوانند روی طیف های دیگر هم تأثیر بگذارند. احتمالا اصلاح طلبان نمی توانند بر سر موضوعاتی مانند محیط علم و دانشگاه، آزادی های قانونی، آسیب های اجتماعی و رویکردهای فرهنگی به توافق برسند؛ ولی بر سر پرسشها اقتصادی و سیاست خارجی و امهات آن می توانیم توافق کنیم. یکی از پرسشها ما در جهان، مسئله حقوق بشر هست. عمده ترین مسئله ما در ایران، آمار اعدام هاست که قریب به اتفاق آنها مشمول بر جرائم مواد مخدر و مفاسد اقتصادی کلان هست. حالا همه می گویند باید تلاش کنیم آمار اعدام ها کم شود. این را جبر زمانه ایجاد کرده هست؛ ولی ما می توانستیم قبل از اینکه این جبر اتفاق بیفتد، با گفت وگو مسئله را حل کنیم. امروز هم می توانیم به اصولگرایان بگوییم قبول دارید بعضی پرسشها با روش های فعلی به نتیجه نمی رسند؛ پاسخ می دهند بله؛ می گوییم در بعضی از اینها هر سه قوه همراه هستند، خب مجلس و دولت می توانند مانند لولایی جهت قرار گرفتن پرسشها اشتراکی در جای خود عمل کنند. اختلافات سیاسی و انتخابات بر سر جای خود؛ ولی اشتراکاتی هم وجود دارد که باید روی آن کار کنیم. مردها عارف و انصاری در مجمع تشخیص هستند و مردها باهنر و مرتضی نبوی هم در همان جا حاضر هستند؛ آنها می توانند این تعاملات را جوش بدهند.

ولی بعضی اصولگرایان حتی به خواست مردم که در چند انتخابات اخیر تبلور یافت، توجه مورد نیاز را ندارند.

تجربه سال های ٩٢، ٩٤ و ٩٦ نشان داد اگر عزم و اراده ملی وجود داشته باشد، در طرف برابر هم با آن کنار می آیند. ببینید آقای روحانی دور دوم هم مدیر جمهور شد. بعضی می گفتند تأیید صلاحیت نمی شود یا اگر بشود، انتخابات به سمت دیگری می رود. امروز مجلس دهم و شوراهای پنجم شکل گرفته هست. این دید بسیار سختگیرانه ای که هر کاری بکنیم طرف برابر مقاومت می کند، درست نیست. در این صورت، اصلاحات معنا ندارد. ممکن است آنها بگویند از نظر ما اصلاح طلبی این است و ما هم زیر بار نمی رویم و می گوییم اصلاحات چارچوب مشخص، اشخاص مهم و احزاب با شناسنامه و مشخصی دارد. دعوایی هم نداریم که حتما باید فلان فرد و حزب وارد حاکمیت شوند. اگر نسبت به افرادی حساسیت وجود دارد، درک می کنیم؛ ولی همین نمایندگان فعلی و اعضای شورای فعلی هم می توانند آغازگر این گفت وگوها باشند. قبل از انتخابات آقای جهانگیری، خدمت مقام معظم رهبری رسیدند و درخواست کردند که رابط اصلاح طلبان باشند.

آقایان منتجب نیا و رهامی هم دیدار داشتند. مردها عارف و موسوی لاری و آقا سیدهادی خامنه ای هم که از نظر اصلاح طلبی کاملا آشنا شده است و مورد اعتماد هستند، می توانند چنین دیدارهایی داشته باشند. مسئله این است که ما نخواستیم این ظرفیت ها را فعال کنیم. نشانه بسیار مهم اصلاح طلبان در چند انتخابات اخیر، این بوده که این ارتباطات را در درون حاکمیت تقویت کنند. جهت همین است که تنش کلامی که گاهی بروز می کند و مدیر جمهور یا مدیر قوه قضائیه موضوعاتی را بیان می کنند یا در مناظره های انتخاباتی، موضوعاتی بیان می شود، جریان اصلاح طلبی دلواپس می شود. ما معتقدیم قرار نیست دعوا صورت بگیرد، بلکه قرار است تعامل شود. هیچ کس نباید از هویت خود عدول کند؛ ولی نباید سطح منازعات هم بی علت زیاد کردن پیدا کند.

جمع بین این دو عنوان که در عین حفظ هویت و چارچوب ها، گفت وگو صورت بگیرد، بسیار سخت هست. ممکن است بدنه حامی اصلاحات، از آن تعبیر به نوعی عوض کردن رویه بکند.

سیاست ورزی به همین مشکل هست. اینکه من در صحبت خود حرف های تند بزنم، شاید باعث شود بسیاری به به و چه چه بکنند؛ ولی آیا این لزوما به سود کشور و مردم هم هست؟ ما حاکمیت و جناح های درون و بیرون آن را به رسمیت شناختیم، بعد باید به سمت حل پرسشها برویم. اتفاقا من با بدنه جریان اصلاحات خیلی صحبت می کنم.

وقتی آنها می گویند ما در میدان سخت انتخابات وارد می شویم؛ یعنی واقعیت های موجود را پذیرفته اند. نه اینکه این اوضاع مطلوب ما باشد؛ ولی ما ارزش بالاتری داریم به نام ایران. در دوران آقای خاتمی در سیاست خارجی، مشابه همین آرایش فعلی در اطراف ما وجود داشت؛ تنش هایی جدی در افغانستان و عراق بروز کرد؛ ولی تفاوت نظر ها و روش ها باعث نشد اولویت های منافع ملی ما از سوی تصمیم گیران و جریان های سیاسی نادیده گرفته شود. اگر این گفت وگوها وجود داشته باشد، هنگامی که حمله به سفارت عربستان اتفاق افتاد، می توانستیم با همه جریان های دلسوز جلسه بگذاریم و پرسشها را خدمت مقام معظم رهبری و رؤسای قوا و شورای عالی امنیت ملی مطرح کنیم و با بررسی عواقب، آن را مدیریت کنیم.

اگر قرار باشد هر اتفاقی بیفتد، دستمان را اوج ببریم و بگوییم دست ما نیست؛ بعد آیا وارد انتخابات شدیم؟ همه ما معتقدیم استمرار حصر به سود کشور و مردم نیست؛ ولی این عنوان نباید به یک شعار در حاشیه صحبت های انتخاباتی محدود شود. هنگامی که یک جریان وارد حاکمیت می شود، باید به پرسشها از زاویه تدبیر نگاه کند. راجع به حصر هم باید با ارائه راه حل های ممکن به مسئولان تصمیم گیر و تأکید بر امکان استفاده از همه امکانات جهت مدیریت تدریجی آن، مسئله را حل کرد. توقع اصلاح طلبان از دولت و مجلس، استفاده از چنین رویکردهایی است.

اصلاح طلبان حتی در مقطع متفاوت بعد از سال ٨٨ با محوریت شورای هماهنگی جبهه اصلاحات و کمی بعد هم با شورای مشاوران تلاش کردند هم گرایی میان خود را تقویت کنند. چه کارهایی جهت انسجام این شورای عالی باید انجام شود تا تفاهمات و تصمیمات بهتر حاصل شود و صداهای ناهماهنگ که در شرایط فعلی می تواند زیان بخش باشد، کمتر شود؟

من این تکثر و وجود صداهای متفاوت را نمی خواهم طرد یا نقد کنم. اساس اصلاح طلبی تکثر است و گاهی حتی درگیری های درونی ای که از دوران مجلس ششم و ریاست جمهوری آقای خاتمی و حتی در چهار سال اول آقای احمدی نژاد جهت پیداکردن مقصر وجود داشت هم حتما امتیازاتی هم داشته هست. ولی بعد از ٨٨ جبر زمانه ما را به هم نزدیک تر کرد به این صورت که کسانی که واقعا اصلاح طلبی را قبول داشتند در صحنه ماندند و بعضی هم ترجیح دادند در وسط میدان نباشند و همین مسئله باعث شده است این دو جریان از هم تمییز داده شوند.

طبیعی است هنگامی که فضا باز می شود آنهایی که کناره گیری کرده بودند دوباره فعال می شوند چون مسئله مهم ما این است که با مردم سالاری تمام عیار حتی آن چیزی که در قانون اساسی آمده فاصله داریم و این نوع اتفاقات رخ می دهد. بنای اصلاح طلبی این نیست که هیچ شخص و جریانی را در درون خود از بین بردن کند. این هم نه به این خاطر است که همه دموکرات شده است اند، بلکه فضای عمومی کشور و جریان ارتباطات، امکان از بین بردن را منتفی کرده هست. بنابراین تلاش ما این است که تا می توانیم صداهای متفاوت را بشنویم و جذب کنیم و این تکثر باعث پالایش زیاد و رشد زیاد جریان اصلاح طلبی شود. ولی در بزنگاه هایی مثل انتخابات مجبور هستیم تصمیم نهایی را بگیریم. به علت اینکه سازوکار آشنا شده است و جاافتاده مورد قبول همه وجود ندارد ناگزیر به این سازوکارهای موجود رسیده ایم که بیشترین مقبولیت اجتماعی را دارد. اینکه هم شخصیت های مؤثر و هم جریانات و احزاب در آن حضور داشته باشند.

می گویند اگر فردی عضو تشکیلات نشده، نمی تواند خود را اصلاح طلب بنامد.

اینها زیاد جدل های کلامی هست. به عنوان نمونه آقای خاتمی عضو مجمع روحانیون مبارز است و آقای کروبی هم در دوران ریاست مجلس، عضو همین تشکیلات بودند ولی بقیه رؤسای جمهور و مجلس و نخست وزیران ما که این طور نبودند. باید موضوعاتی را مطرح کنیم که با واقعیت های جامعه ما سازگار باشد. اعتقاد دارم باید فضایی را فراهم کنیم همه کسانی که وارد سیستم رسمی مجلس، شوراها و دولت شده است اند، عضو یک تشکیلات سیاسی باشند ولی این به صورت قهری انجام نمی شود. به عنوان نمونه آقای زنگنه وزیر توانمندی است ولی بگوییم چون عضو تشکیلات نیست، نمی تواند وزیر باشد.

بحث منتقدان، زیاد اعضای گزینش کننده در شورای عالی اصلاح طلبان هستند.

همه آنها به یک معنا حزبی هستند. در شورای مشاوران ٨٠ درصد عضو تشکیلات هستند و بقیه هم نماینده گفتمان خاصی در جامعه هستند و همان دوستان منتقد می دانند این افراد به لحاظ محدودیت ها نتوانسته اند تشکیلات داشته باشند یا قبلا حزب داشته اند ولی الان امکان فعالیت ندارند. هیچ کس در این شوراها حضور ندارد که کار سیاسی و تشکیلاتی نکرده باشد و وارد سازوکار تصمیم گیری آنجا شود. الان همه دنبال این هستند که ما چطور می توانیم این وحدت و انسجام را زیاد کنیم و درعین حال فراگیری بیشتری هم در جامعه داشته باشیم.

طرح های مختلفی هم وجود دارد که شاید به انتخابات مجلس بعد نرسد ولی به طور جدی دارد روی آن فکر و بحث می شود. کار مشکل هست. گام هایی هم برداشته شده است است و امیدواریم بعد از استقرار دولت تازه فرصتی فراهم شود تا هم مبانی نظری و هم مبنای عملی آن مورد بحث و توافق قرار بگیرد.

دامن زدن به مطالبات جامعه از اصلاح طلبان حاضر در مجلس و شوراها و دولت و ایجاد فضایی که در سال های ٨٢ و ٨٣ ایجاد شد و نوعی سرخوردگی از تحقق نیافتن مطالبات را در پی داشت، از اهداف جریان برابر هست. چطور می توان مانع این اتفاق شد؟

مطالبات در سه سطح قابل طبقه بندی هست؛ نخست مطالبات سیاسی که کاملا واقع گرایانه شده است هست. درست است که در میتینگ های انتخاباتی مباحثی گفته می شود ولی من با جوانان حدود ٢٠ سال که صحبت می کنم هیچ کس را ندیده ام که ملاک ارزیابی و موفقیت دولت و جریان اصلاح طلبی را تحقق برطرف حصر بداند. همه می دانند امکانات دولت چیست ولی جهت آنها مهم است که ما در پیگیری این مطالبات، چقدر صداقت داریم. من فکر می کنم مطالبات سیاسی ما را زمین گیر نمی کند. یکی از باورهای همیشگی جریان ضداصلاحات این بوده که اگر نگذاریم شعارهای سیاسی اصلاح طلبان تحقق پیدا کند مردم مأیوس می شوند. شور و هیجان انتخابات ٩٦ از ٩٢ و ٩٤ هم زیاد بود و این نشان می دهد این شیوه آنها دیگر مثل گذشته جواب نمی دهد. دسته دوم، مطالبات فرهنگی و اجتماعی است که خوشبختانه طبقات ذی نفع در پرسشها فرهنگی و اجتماعی کار خود را پیش می برند.

نه تنها کار خود را می کنند، بلکه اثرگذاری های بزرگي در سطوح ملی دارند. هنرمندان، فرهنگیان، زنان و جوانان، فعالیت ها را شکل می دهند. تنها انتظار آنان این است که اگر اصلاح طلبان در جایی حضور داشتند، خواسته های آنان را نمایندگی کنند. می گویند ما می دانیم پرسشها و پرسشها چیست و خودمان این توان و قدرت را داریم تا با ایجاد سمن ها و گروه های صنفی، ایده ها را پیش ببریم. گروه سوم مطالبات، اقتصادی است و مطالبات کاملا به حقی هست. اشتغال، خط مطلق فرد، حداقل دستمزد، بیمه و… از آن جمله است و این مطالبات را حتما باید برآورده کرد. تنها جایی که ممکن است مردم عاصی شوند همین حوزه است.

طرف برابر هم این را خوب می داند و تلاش هایی جهت ناکام ماندن وعده های اقتصادی یا دمیدن بر تنور مطالبات چه در انتخابات و چه در چهار سال گذشته داشته است.

اشتباه بزرگ آنها این است که تصور می کنند اگر دولت روحانی موفق نشود، این دولت روحانی و حامیان است که می رود. آنها نمی دانند مانع تراشی در حوزه اقتصاد، می تواند ابعاد گسترده تری پیدا کند. به تازگی در خبرها خواندم که کمیسیون امنیت ملی گفته عنوان آب در حال امنیتی شدن هست. باید بدانیم با وجود همه تلاش های دولت در چهار سال گذشته، مسئله محیط زیست و اشتغال هم دارد ابعاد امنیتی پیدا می کند. اگر لشکر بی کاران راه بیفتد، برایش تفاوتی نمی کند کدام یک از رؤسای قوا برابر آنهاست.

مردم از کل حکومت توقع حل مسئله را دارند. جهت همین من به قسمت اول بحث برمی گردم. باید در گفت وگو با اصولگرایان، این توصیه را روشن کنیم که اگر نظام در تأمین حداقل ها موفق نباشد، كشور شکست می خورد نه دولت روحانی. اگر همه متوجه این خطر شویم، آن وقت می توانیم در مسئله اقتصاد، سرمایه گذاری، روابط خارجی سازنده و باثبات، اصلاح قوانین و… به نقاط خوبی برسیم و نان آن را همه می خورند. درست است که دولت در اختیار آقای روحانی است و خاک ریز اول هم در برابر پرسشها اقتصادی، قوه مجریه و به یک معنا اصلاح طلبانی هستند که از دولت و مجلس حمایت کرده اند و مردم هم از آنها توقع دارند؛ ولی مسئله به همه دستگاه ها و ارگان ها بازمی گردد. اصلاح طلبان ممکن است بر اثر این مطالبات، آسیب ببینند؛ ولی اگر اتفاقی بیفتد، دود آن به چشم همه می رود.

اصلاح طلبی دارای برند های مدیریتی هست. تکنوکرات ها یا جوانانی که در هشت سال دولت قبل از حضور در فعالیت های دولتی محروم بودند ولی در جاهای دیگر کسب تجربه کرده اند، معمولا گرایش اصلاح طلبی دارند. جهت استفاده از ظرفیت های آنها در راه توسعه کشور چه باید کرد؟

مشکل ما این است که هیچ سازوکار روشنی جهت برکشیده شدن شایستگان طراحی نشده هست. سیستم ما بر اساس آشنایی های فردی هست. من شما را می شناسم و به شما اعتماد دارم و شما دارای کارایی مورد نیاز می دانم و هنگامی که به یک سمت می رسم، از شما دعوت به کار می کنم. این کار به یک معنا ممکن است دَوَران مدیریت ایجاد کند؛ ولی خیلی محدود هست. این طور نیست که هزاران نیروی شایسته این گونه بتوانند وارد سیستم شوند. سیستم اداری کشور هم درحال حاضر در بحث استخدام بسیار بسته است و جوانانی که خارج از سیستم مدیریتی قرار دارند، به لحاظ قوانین اداری و استخدامی امکان ورود ندارند.

بخش شخصی هم بسیار محدود و لاغر هست. سیستم حزبی هم که به آن معنا توسعه نیافته که افراد در آن حضور یافته و با نشان دادن توانایی های خود، حداقل در همان ساختار رشد کنند. شرایط کشور هم بسیار خاص هست. هنگامی که فردی وزیر، معاون و شهردار می شود، به سرعت دنبال انجام کارهای سریع و مثبت هست. در این شرایط امکان ریسک و آزمون وخطا پایین می آید. باید جهت این مرحله گذار دنبال سیستم شایسته سالاری خاص این شرایط باشیم.

پیشنهاد می کنم حتما وزرا و معاونان، پای جوانان شایسته را به سیستم های تصمیم گیری باز کنند. فلان وزیر می تواند چند مشاور جوان داشته باشد و از آنها جهت حل معضلات خود راهکار بخواهد. در این صورت اگر شش سال دیگر خواستیم به سمت پوست اندازی مدیریتی در کشور برویم، جهت هر پست ده ها نیروی شایسته و دارای تجربه تخصصی خواهیم داشت. جوانان هم حضور در گروه های سیاسی، صنفی و مدنی را فراموش نکنند. یقین دارم دهه آینده تصمیم گیرندگان مهم مدیریتی کشور جوانان امروز خواهند بود. البته در حوزه مدیریت شهری، وقت های بسیار بیشتری جهت استفاده از این ظرفیت ها وجود دارد. اگر کسی فقط بر اساس رانت و موضع سیاسی در جایگاهی قرار گرفته، حتما باید انسان شایسته ای را جایگزین کرد؛ ولی دوستانی را که در مجموعه شهرداری ها و مدیریت شهری در تخصص خود فعال هستند، هم باید از خودمان بدانیم.

وقت های مدیریت شهری را چگونه می توان با روش های اصلاح طلبانه پیش برد؟

باید از مدیریت شهری سیاست زدایی کرد. مدیریت شهری عرصه خدمت محض است و کسی که وارد آن می شود، نباید داعیه ریاست جمهوری داشته باشد. البته مدیر نظر سیاسی دارد؛ ولی نباید سیاسی به معنای عام باشد. شهرداری که در سودای ریاست جمهوری باشد، اولا به سمت کارهای تبلیغاتی و ویترینی می رود و ثانیا منافع افراد و حلقه هایی را دنبال می کند که بتوانند در انتخابات ریاست جمهوری، او را یاری دهند. اینجا مهم ترین گلوگاه فساد هست. شیوه مدیریت اصلاح طلبان با صداقت، پاک دستی و تخصص گرایی همراه هست. هیچ کس نمی گوید دولت خاتمی نقص نداشت؛ ولی می گویند مردم را فریب نداد و بار خود را نبست. در شهرداری آینده این اعتماد سازی بسیار مهم است.

بحث هایی است که دولت دوم روحانی زیاد رنگ اصلاح طلبی دارد. این وقت است یا تهدید؟

آقای روحانی شاید از ٩٠ درصد اصلاح طلبان امروز هم اصلاح طلب تر هست. به نوعی ما باید دنبال این باشیم که با یک صورت مهم خود چطور ارتباط برقرار کنیم. ما خوشحالیم که آقای روحانی ایده ها و آرزوی بزرگ های اصلاح طلبانه را دنبال می کند. نه آقای روحانی، حرف هایی که آقای علی لاریجانی و تعدادی دیگر از اصولگرایان می زنند هم دارای خمیرمایه اصلاح طلبی هست؛ ولی در مشی و اجرا امیدواریم هم دولت آقای روحانی و هم مجلس جوری به گونه ای عمل نکنند که طرف برابر فکر کند آقای روحانی همه تخم مرغ ها را در سبد اصلاح طلبی چیده هست. این اتفاق باعث می شود سوءتفاهم ها و اصطکاک ها شدت یافتن شود. ما واقعا می خواهیم دولت آقای روحانی دولت آشتی ملی باشد.

حضور همه مدیران شایسته اصلاح طلب در عرصه های متفاوت کار و تلاش در کشور و بهره گیری از همه ظرفیت های ملی که ده ها سال جهت پرورش آنها هزینه شده است است از حسرت های درونی ماست؛ ولی حتی یکی از دوستان توانمندی که می شناسید از این ناراحت نشده که آیا در فلان مسئولیت حاضر نیست. ما از ته دل از موفقیت های دولت خوشحال می شویم. معتقدیم دولت آینده باید دولت آشتی ملی باشد. البته آقای روحانی حتما خط کشی و مرزبندی روشنی با تندروهایی که عامل مهم بدبختی های کشور عزیزمان ایران هستند، ایجاد می کند؛ ولی امیدواریم مدیر جمهور با اصولگرایان معتدل نیز وارد تعامل شود.

با توجه به فشارهای کم سابقه اخیر به مدیر جمهور منتخب دور دوم، کار جهت این نوع تعاملات سخت تر نشده است؟

درست هست؛ ولی آقای روحانی خارج از فضاهای بیرونی، در درون به این پرسشها توجه می کند و چه در ارتباط با ارکان حاکمیت و چه پاسخ گویی به مجلس و مردم، ملاحظات مورد نیاز را دارد.

گفتید دولت، یکی از وقت های موجود جهت گفت وگوهای ملی و تمرین همکاری هست. فکر می کنید چقدر در این چهار سال، چنین فضایی فراهم شود؟

ما توقع داریم دولت بتواند بدون تنش کار کند. این یعنی باید آن حساسیت های مورد نیاز را در نظر گرفت. توقع از دولت این است که با دولت آشتی ملی زمینه را جهت عوض کردن فضای سیاسی فراهم کند. چقدر زیباست که وزیری از اصلاح طلبان نباشد؛ ولی مجری توسعه سیاسی کشور باشد. این باعث می شود اعتماد به یکدیگر زیاد کردن پیدا کند و در دولت ائتلافی آشتی ملی همه احساس کنند دولت متعلق به آنهاست. در دوره بحرانی پیش روی ما، تنها امیدی که می توان داشت، ایجاد چنین رابطه ای میان نیروهای درون کشور است.

واژه های کلیدی: سیاسی | انتخابات | اصلاح طلب | اصلاح طلبان | دولت روحانی | انتخابات مجلس | گرایش اصلاح طلب | انتخابات شوراها | انتخابات مجلس دهم | انتخابات ریاست جمهوری


دانلود


دانلود فایل ها

نویسنده : getblogs

کتاب زبان اصلی J.R.R

دانلود کتاب لاتین

خرید کتاب لاتین

خرید مانگا

خرید کتاب از گوگل بوکز

دانلود رایگان کتاب از گوگل بوکز

دانلود رایگان کتاب از آمازون

دانلود رایگان کتاب از گوگل بوکز

کتاب روانشناسی به انگلیسی

کتاب زبان اصلی

کتاب خارجی

رفتن به نوار ابزار